جدول جو
جدول جو

معنی علی کولی - جستجوی لغت در جدول جو

علی کولی
(عَ)
دهی است از دهستان بلوک شرقی، بخش مرکزی شهرستان دزفول. دارای 100 تن سکنه. آب آن از رود خانه دز تأمین میشود. و محصول آن غلات و برنج و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ)
ابن عبدالله شونی احمدی مصری شافعی. از مشایخ شعرانی در قرن دهم هجری قمری بود و در سال 944 ه. ق. درگذشت. او راست: مصباح الظلام بالصلاه و السلام علی خیرالانام. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 744 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 492)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالله طوری مصری حنفی. فقیه قرن دهم هجری بود و در سال 1004هجری قمری در مصر درگذشت. او راست: ذخیرالناظر، در شرح الاشباه و النظائر ابن نجم، در فروع فقه. (از معجم المؤلفین از خلاصهالاثر محیی ج 3 ص 200 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 750 و فهرس التیموریه ج 4 ص 161)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن بن طوبی. مکنی به ابوالحسن. ادیب و نویسنده و شاعر و معاصر معز بن بادیس بود. وی به مشرق نیز سفر کرد. و پیش از سال 454 هجری قمری میزیست. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین به نقل از الخریدۀ عماد ج 11 ص 30)
لغت نامه دهخدا
(عَ عَرَ)
دهی است از بخش شیب آب، شهرستان زابل. واقع در 12هزارگزی شمال باختری سکوهه، و 10هزارگزی باختر راه شوسۀ زاهدان به زابل. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرم و معتدل، و 243 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. و محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ)
سید علی صوتی، یزدی. وی شاعر بود و در موسیقی مهارت داشت و در اواخر عمر از ندیمان شاه سلیمان گشته بود و در سال 1080 هجری قمری درگذشت. او را در حدود سیصد رباعی است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 620 از آتشکدۀ یزدان ص 303)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ)
ابن حسن صقلی قزوینی. محدث و حافظ بود و به سال 403 یا 404 هجری قمری درگذشت. او راست: سرورالاسرار من کلام الشیوخ للاخبار. (از معجم المؤلفین از لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 220). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
ابن حسن بن حبیب صقلی لغوی. مکنی به ابوالحسن. ابن قطاع نام او را آورده و گوید که وی ازلغویان انگشت شمار بود و در نقد شعر و معانی آن نیز تبحر داشت. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 115)
ابن جعفر بن علی سعدی صقلی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع و علی (ابن جعفر بن علی...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن جعفر بن عبدالله بن حسین بن احمد بن محمد بن سعدی صقلی، مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع و علی بن جعفر بن علی سعدی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد (فتحا) سوسی سملالی. مکنی به ابوالحسن. متوفی درسال 1328 هجری قمری او راست: طوالع الحسن و اتباع السنن بظهور رایه سیدنا و امیرنا مولانا الحسن. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ابن سوده ص 182)
مکنی به ابوالحسن. مورخ بود و در سال 1364 هجری قمری درگذشت. او راست: أخبار الحاج حسن الاضرانی. (از معجم المؤلفین از دلیل مورخ المغرب ابن سوده ص 210)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ)
ابن عبدالله بن سنان طوسی تیمی. مکنی به ابوالحسن. از بزرگان علمای کوفه. رجوع به طوسی (ابوالحسن علی...) و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 229 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ حَلْ لی)
ابن محمد بن عبدالله بهرمسی محلی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابومحمد. شاعر بود و در سال 765 هجری قمری در بهرمس از توابع محله متولد شد و در سال 841 هجری قمری در محله درگذشت. اوراست: 1- دیوان شعر. 2- قلائدالنحور لمهور الحور. (از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 314)
ابن اسماعیل بن ابراهیم بن جبارۀ کندی محلی سخاوی مالکی. ملقب به شرف الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جباره. رجوع به علی (ابن جباره...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غُزْ وَ)
ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی. مشهور به غزولی. وی فقیه و اصولی و نحوی و عالم فرایض و شاعر بودو در مکه اقامت داشت و وفات او اندکی پس از سال 860هجری قمری روی داد. او راست: 1- الایجاز اللامع علی جمعالجوامع سبکی. 2- زبده الفرائض. 3- شرف العنوان، مشتمل بر پنج علم. 4- منظومهالحجه علی البهجه، در نحو. (از معجم المؤلفین از الضوءاللامع سخاوی ج 6 ص 51)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ عَ لَ)
ابن عبدالله بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علوی علیهم السلام. مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن الشبیه (معجم الادباء چ مارگلیوث) و یا شبیه (معجم الادباء چ قاهره) وی خطاط بود و از دسترنج خود معاش خویش را به دست می آورد و به فقرا نیز کمک میکرد. مولد او در عیداضحای سال 360 هجری قمری بود و در دهۀ اول رجب سال 441 هجری قمری درگذشت. صاحب معجم الادباء گوید که دیوانی از عروه بن ورد به خط او دیده است. رجوع به معجم الادباء چ قاهره ج 13 ص 271 و چ مارگلیوث ج 5 ص 230 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَلَ)
ابن ابی احمدحسین طاهر بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفرالصادق (ع) ملقب به علم الهدی و ثمانینی و ذوالثمانین و ذوالمجدین و سیدمرتضی و شریف مرتضی. رجوع به علم الهدی موسوی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ لَ)
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاوس علوی فاطمی. مشهوربه ابن طاووس و ملقب به رضی الدین و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن طاووس و علی (ابن موسی بن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی. ملقب به الناصر لدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسّابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن عبدالقادر بن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن أمین علوی اندلسی جزایری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود
ابن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی. رجوع به علی حمانی (ابن محمد بن جعفر کوفی...) شود
ابن حسن (یا حسین). مکنی به ابوالقاسم. منجم و ریاضیدان مشهور قرن چهارم هجری قمری رجوع به ابن اعلم شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن هبه الله بن علی بن هبه الله بن جعفر عجلی جرباذقانی بغدادی. مشهور به ابن ماکولا و ملقب به سعدالملک و مکنی به ابونصر. رجوع به ابن ماکولا (ابونصر علی...) و به علی (ابن هبه الله بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن رضا بن محمد بن حمزۀ حسینی موسوی طوسی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان. ادیب و شاعر بود و در چهارم صفر سال 589 هجری قمری در حماه متولد شد و سپس به اربل در بغداد سفر کرد و در چهارم ربیعالاّخر سال 655 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الطلایع. 2- کتاب شاهنار، که سوءالات و جوابهایی است به نظم بین دو حکم الهی و طبیعی. 3- مبارز الاقران فی تخمیس المعلقات، در مدح اهل بیت. 4- المجلی. 5- ناصرالحق. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 165 والنجوم الزاهرۀ ابن تغری بردی ج 7 ص 57 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 26)
ابن اسحاق طوسی. وی پدر خواجه نظام الملک و از عمال دیوان سلجوقیان بود و به سخاوت و کرم و مروت شهرت داشت. اما صاحب جامعالتواریخ جلالی گوید که پدر خواجه نظام الملک ’محمد’ نام داشت. (از حبیب السیرچ خیام ج 2 ص 494) (دستورالوزراء خوندمیر ص 150)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن عمر بن محمد بن احمد بوشی انصاری، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه بود و در سال 790 هجری قمری در مصر قدیم متولد گشت و درهمانجا در 5 ربیع الاول 856 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح انوار اردبیلی، در فقه در 11 مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع ج 5 ص 178. نظم العقیان سیوطی ص 130. کشف الظنون ص 195. هدیهالعارفین ج 1 ص 733)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
دهی است از دهستان کبودگنبد، بخش کلات شهرستان دره گز. واقع در 35 هزارگزی جنوب کبودگنبد. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و110 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و نخود است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حسین جوری (یا حوری) ، مکنّی به ابوالحسن. او راست: المرشد، در ده مجلد که در آن مختصر مزنی و ابن الرفعه را جمع کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1654)
لغت نامه دهخدا
(عَ گِ دَ)
دهی است از دهستان برکشلو، بخش حومه شهرستان ارومیه. دارای 100 تن سکنه. آب آن ازنهر شهرچای تأمین میشود. و محصول آن غلات، توتون، چغندر و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حمزه بن عبدالله بن اسدی کوفی. مشهور به کسائی و مکنی به ابوالحسن. مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود
ابن حسن کوفی. مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالشعثاء (علی بن...) شود
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ)
دهی است از دهستان زبرخان، بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 15هزارگزی شمال قدمگاه. ودارای 256 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
فقیه و خطاط بود. وی از شاگردان محمود شکری آلوسی و علی آلوسی و عبدالوهاب نائب بوده است. و عهده دارامامت در جامع اصفیه بود و در بعقوبه نیز مدتی به افتاء مشغول شد و در سال 1335 هجری قمری در بغداد درگذشت و در مقبرۀ غزالی دفن شد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی، ملقّب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ)
ابن عبدالسلام تسولی مالکی، مکنّی به ابوالحسن. فقیه بودو در سال 1258 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- البهجهفی شرح التحفه، در فروع فقه مالکی، در دو مجلد. 2 -حاشیه بر زقاقیه. 3- شرح الشامل. (از معجم المؤلفین بنقل از الاستقصاء سلاوی ج 4 ص 194. هدیهالعارفین ج 1 ص 775. فهرس الخدیویه ج 3 ص 155. فهرس الازهریه ج 2 ص 312)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
عبدالله. متکلم بود و دلدارعلی نقوی (متوفی در 1235 هجری قمری) استاد او بوده است. او راست: 1- تنزیه الصفی، در کلام. 2- حمایهالایمان، در کلام. 3- الفصلین فی امانه امیرالثقلین. 4- فصوص المؤمنین. (از معجم المؤلفین بنقل از اعلام الشیعۀ آقابزرگ ج 2 ص 155)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن ابراهیم بن سعید بن یوسف حوفی مصری، مکنّی به ابوالحسن. وی نحوی و ادیب و مفسر بود. و مردم بسیاری از وی استفاده های علمی کردند. او در ذیحجۀ سال 430 هجری قمری درگذشت. حوفی، منسوب است به ناحیه ای در مصر به نام ’شرقیه’ که قصبۀ آن شهر بلیس است و تمام نواحی آن را ’حوف’ نامند. او راست: 1- الارشاد لطریق خیرالعباد و العباد. 2- اعراب القرآن. 3- البرهان فی تفسیر القرآن (یا فی علوم القرآن). 4 -مواردالانبیاء. 5- الموضح، در نحو. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 5). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ج 11 ص 115. عیون التواریخ ج 13 ص 181. التذکرۀ طاهر جزائری. وفیات الاعیان ج 1 ص 418. انباءالرواه ج 2 ص 219. معجم الادباء ج 12 ص 221. البدایه ج 12 ص 47. بغیهالوعاه ص 325. شذرات الذهب ج 3 ص 247. مفتاح السعاده ج 1 ص 438. حسن المحاضره ج 1 ص 306. طبقات المفسرین ص 25. کشف الظنون ص 122. ایضاح المکنون ج 1 ص 62 و ج 2 ص 598. فهرست الخدیویه ج 1 ص 132. هدیهالعارفین ج 1 ص 682
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن علی بن منصور حوری، مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و شاعر و نویسنده بود و در ربیع الاول سال 497 هجری قمری درگذشت. (از معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 5 ص 410)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالعزیز بن حسام بن حامد، مشهور به ام ولدزادۀ رومی. وی عهده دار امر قضا در حلب بود و در سال 980 هجری قمری در همین شهردرگذشت. اوراست: 1- رساله الامتحان. 2- الرساله السیفیه. 3- الرساله الشمعیه. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 565. هدیهالعارفین ج 1 ص 748)
مرجوشی. شیمیدان قرن نهم هجری قمری او راست: در الانوار فی اسرار الاحجار. (از معجم المؤلفین از فهرس الخدیویه ج 5 ص 380)
ابن محمد رومی حنفی. مشهور به باشماقچی زاده. رجوع به باشمقچی زاده (سیدعلی...) و پاشمقچی زاده و علی (ابن محمد...) شود
ابن مصطفی بن بیرمحمد کوتاهیه ای رومی حنفی. ملقب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به وصفی. رجوع به علیرضا (ابن حسین...) شود
ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به اولیازاده. رجوع به علیرضا (ابن ابراهیم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
ابن داود المؤیدبن یوسف المظفر رسولی، ملقّب به سیف الدین و الملک المجاهد. پنجمین از سلسلۀ رسولیان یمن بود. وی در سال 706 هجری قمری در زبید متولد شد و در سال 721 هجری قمری پس از مرگ پدرش مدت یک سال سلطنت کرد ولی امرا و ممالیک وی را خلع کردند و پس از چند ماه، دیگر بار او را به سلطنت بازگرداندند. رسولی در سال 751 هجری قمری به سفر حج رفت و چون اعضای حکومت مصر می پنداشتند که وی درصدد کوتاه کردن دست مصریان از حجاز است وی را به جبر از مکه به مصر بردند و مدت چهارده ماه در آنجا به سر برد سپس به کشور خویش بازگشت و در سال 764 هجری قمری در عدن درگذشت و جسد او به تعز منتقل گردید. وی فرمانروائی زیرک و ستوده خصال و شاعر و ادیب بود و شاعران و دانشمندان را بسیار گرامی می داشت. آثار بسیاری از او بر جای مانده که از آن جمله است: شهر ثعبات، مدرسه ای در مکه در جنب حرم، مدرسه ای در تعز، مسجدی در نویدره در نزدیکی باب زبید و مدرسه ای در زبید که همگی به اشارت وی بنیان نهاده شد. وی را کتب و تألیفاتی نیز میباشد که از آن جمله است: 1- الاقوال الکافیه فی الفصول الشافیه. 2- الخیل صفاتها و انواعها و بیطرتها. 3- دیوان شعر. (از الاعلام زرکلی بنقل از العقوداللؤلؤیه ج 2 ص 2. الدررالکامنه ج 3 ص 49. البدرالطالع ج 1 ص 444. ابن خلدون ج 5 ص 513) (از طبقات سلاطین اسلام ص 88). و رجوع به معجم الانساب زامباور ص 184 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خُ)
ابن علیرضا خوئی. شاعر بود (1292- 1350 هجری قمری). او را دیوان شعری است محتوی بر اشعار عربی و فارسی. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 745 بنقل از الحدیقه المبهجۀ اردوبادی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خُ)
نجفی. فقیه و اصولی بود و در اوایل محرم سال 1309 هجری قمری در نجف درگذشت و جسد او را در وادی السلام دفن کردند. او راست: رساله علی حجیهالظن. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 299)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن علی بن سلیمان فالی. مکنی به ابوالحسین. محدث و مؤدب بود ودر ذی حجۀ سال 448 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب الاستقامه. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1389 و ایضاح المکنون ج 2 ص 266 و هدیه العارفین ج 1 ص 688). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
لغت نامه دهخدا
تصویری از علت اولی
تصویر علت اولی
انگیزه نخست خرد نخستین
فرهنگ لغت هوشیار